دلتنگي

به پشت سر نگاه نکن دلت ميگيره همسفر /خاطره هاي خوبتو بردار و با خودت ببر

… بردار و با خودت ببر … 

بذار فراموشم بشه کي خونمو آتيش زده / تو هم بيا و مثل من به روت نيار حالت بده

… به روت نيار حالت بده …

به روت نيار که تو دلت اميدتو آتيش زدن / به روت نيار کيا خوبن به روت نيار کيا بدن

يه کوچ اجباري ببين زخماتو يادش نميره / جسمتو ميبخشه بهت روحتو اما ميگيره

تو هم بيا و مثل من به روت نيار حالت بده / بذار فراموشم بشه کي خونمو آتيش زده

… کي خونمو آتيش زده …

به پشت سر نگاه نکن هيچي نمونده از قديم / کوبه رو محکم تر نزن ما اشتباهي در زديم

… ما اشتباهي در زديم …

تو هم بيا و مثل من به روت نيار حالت بده / بذار فراموشم بشه کي خونمو آتيش زده

… کي خونمو آتيش زده …

با هر مرور خاطره با اشکاي گونه نشين / ببين تو آغوش جهان نه جا داريم نه سرزمين

ادامه ي قصه مونو به بغض صد ساله ببخش / به برگي از تاريخ ما افتادن از عرش به فرش

… افتادن از عرش به فرش …

تو هم بيا و مثل من به روت نيار حالت بده / بذار فراموشم بشه کي خونمو آتيش زده

… کي خونمو آتيش زده …

به پشت سر نگاه نکن …

.

 پ . ن : متن جديدترين آهنگ گوگوش به نام حريق . که واقعا حريق به معناي واقعي کلمه اس با همخواني بينظير شماعي زاده که روحتو آتيش ميزنه   ديشب تو اينيستا پيداش کردم بي  نظيره از گوگل سرچ کني مياره

دلت تهرون ،  چشات شيراز
لبت ساوه  ، هوات بندر
بمم هر شب  ، تنم تبريز
سرم ساري  ، چشام قمصر
دلم  ، دل تنگه تنگستان
رو دوشم درد خوزستان
غرورم ايل قشقايي
تو رگ هام خون کردستان
تو خونه م جنگ تحميلي
تو خونه ت ملک اجدادي
خرابم مثل خرمشهر
ولي ،  تو خرم آبادي
تمام کودکي هامو بهم دنيا بدهکاره
تو با لالايي خوابت برد منم با موج خمپاره

ديگه خسته ام از اين شهرو از اين دنياي وا مونده
مي خوام برگردم اونجايي که انگشتام جا مونده
دلم بعد از تو با هر چي که ترکش داشت جنگيده
ديگه بعد از تو به هر کي که درکش کرد خنديده

رو دستم داغ سوسنگرد
تو قلبم عشق خونين شهر
خيالم رکس آبادان
اسيرم باز توي  اين شهر
موهات قشلاق دستامه
برام بن بسته هر کوچه
مث تالار آيينه
به هر سمتي برم پوچه
ديگه خسته ام از اين شهرو از اين دنياي وا مونده
مي خوام برگردم اونجايي که انگشتام جا مونده
دلم بعد از تو با هر چي که ترکش داشت جنگيده
ديگه بعد از تو به هر کي که درکش کرد خنديده

پ . ن : چاووشي طوري ميخونه انگار سرب داغ ميريزه تو رگات و از چشمات در مياد صداش مثل چاقو تو قلبت مي شينه و هي ميچرخه توش

من از اون دسته آدمايي ام که وقتي دلم ميشکنه

به جاي اينکه مثل  بچه آدم برم به طرف بگم

که فلان کارت زشت بوده ، و من از دستت ناراحتم.

سکوت ميکنم و تو خودم ميريزم.

بعد هي بهش فکر ميکنم هي فکر ميکنم و هزار بار حرف و اتفاقي که ناراحتم کرده و مروز ميکنم

بعد هي براش دليل ميارم تو ذهنم هزار بار يارو رو محاکمه ميکنم ولي هيچي به روش نميارم

انقدر اينکار و ادامه ميکنم و زجر ميکشم و زجرم ميکشم و  با خودم کلنجار ميرم که ديگه کم کم از اون آدم  فاصله ميگيرم .

ديگه بود و نبودش مهم نيست برام

ديگه دلم نميخوام ببينمش درحالي که تموم اين مدت احتمالا حتي طرف نميدونه که """ من از دستش ناراحتم . """

اين نقطه ضعمو اصلا دوست ندارم خدايا کمکم کن تا اصلاحش کنم در سال و قرن جديد الهي آمين

وقتي که دانه را در زمين ميکاري

در سکوت کامل

بي هيچ سر و صدايي

در آرامش کامل

شروع به رشد ميکند

اما يک درخت

با صداي مهيبي

سقوط ميکند

ويراني با صدا

و خلق کردن بدون صداست

در سکوت رشد کن .

.

پ . ن : از هر چيزي و هر کسي که از شادي شما ميکاهد دوري کنيد

زندگي بسيار کوتاهتر از آن است

که با احمقها سرو کله بزنيد .

.

وقتي که دانه را در زمين ميکاري

در سکوت کامل

بي هيچ سر و صدايي

در آرامش کامل

شروع به رشد ميکند

اما يک درخت

با صداي مهيبي

سقوط ميکند

ويراني با صدا

و خلق کردن بدون صداست

در سکوت رشد کن .

.

پ . ن : از هر چيزي و هر کسي که از شادي شما ميکاهد دوري کنيد

زندگي بسيار کوتاهتر از آن است

که با احمقها سرو کله بزنيد .

.